loading...
عشق ممنوع...(به روایتی)!!
Mehrdad بازدید : 288 1390/06/13 نظرات (0)

ماجراي رضا خان و سرهنگ مست....

 

میگن رضاخان شبها با ماشین توی خیابون های طهران میگشته 

و به امورات نظامی کشور رسیدگی میکرده !

یک شبی که داشته توی خبایون ها گشت می زده می بینه یک درجه دار نظامی داره مست و پاتیل توی

خیابون تلو تلو میخوره و راه میره , رضاخان به راننده اش میگه وایسا این نظامی را سوار کن ببینم کیه

که با این وضع داره توی خیابون تلو تلو می خوره !

راننده درجه دار را سوار میکنه و میشینه جلو , رضاخان هم عقب نشسته بوده !

رضاخان شروع میکنه سوال کردن و می پرسه:

- سربازی ؟

نظامی : برو بالاتر ...

- گروهبانی ؟

نظامی : برو بالاتر ...

- سروانی ؟

نظامی : برو بالاتر ...

 

- سرگردی ؟

نظامی : برو بالاتر ...

- سرهنگی ؟

نظامی میگه بزن قدش

نظامی هم بعد از سوال و جواب رضاخان شروع میکنه به سوال کردن ...

- سربازی ؟

رضاخان : برو بالاتر ...

- گروهبانی ؟

رضاخان : برو بالاتر ...

- سروانی ؟

رضاخان : برو بالاتر ...

- سرگردی ؟

رضاخان : برو بالاتر ...

- سرهنگی ؟

رضاخان : برو بالاتر ...

- تیمساری ؟

رضاخان : برو بالاتر ...

- سپهبد ؟

رضاخان : برو بالاتر ...

- ارتشبدی ؟

رضاخان : برو بالاتر ...

- رضاخانی ؟

رضاخان : بزن قدش !

نظامی فرو میره توی صندلی ماشین و حالا رضاخان می پرسه ...

- ترسیدی ؟

نظامی : برو بالاتر ...

- شاشیدی ؟

نظامی : برو بالاتر ...

- ر....ی ؟

نظامی : بزن قدش !

ake1365.blogfa.com

لطفا نظر بدهید.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    آمار سایت
  • کل مطالب : 155
  • کل نظرات : 355
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 40
  • آی پی امروز : 5
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 42
  • باردید دیروز : 3
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 48
  • بازدید ماه : 130
  • بازدید سال : 249
  • بازدید کلی : 72,992
  • کدهای اختصاصی