loading...
عشق ممنوع...(به روایتی)!!
Mehrdad بازدید : 387 1390/06/23 نظرات (6)

اثبات عشق...

 

پس از کلی دردسر با پسر مورد علاقه ام ازدواج کردمما همدیگرو به حد مرگ دوست داشتیم

سالای اول زندگیمون خیلی خوب بوداما چند سال که گذشت کمبود بچه رو به

وضوح حس می کردیم

می دونستیم بچه دار نمی شیمولی نمی دونستیم که مشکل از کدوم یکی از

ماستاولاش نمی خواستیم بدونیمبا خودمون می گفتیمعشقمون واسه یه

زندگی رویایی کافیهبچه می خوایم چی کار؟در واقع خودمونو گول می زدیم

هم من هم اونهر دومون عاشق بچه بودیم

تا اینکه یه روز

علی نشست رو به رومو

گفتاگه مشکل از من باشه تو چی کار می کنی؟فکر نکردم تا شک کنه که دوسش ندارمخیلی سریع بهش گفتممن حاضرم به خاطر

تو رو همه چی خط سیاه بکشمعلی که انگار خیالش راحت شده بود یه نفس

راحت کشید و از سر میز بلند شد و راه افتاد

گفتم:تو چی؟گفت:من؟


گفتم:آرهاگه مشکل از من باشهتو چی کار می کنی؟

برگشتزل زد به چشامگفت:تو به عشق من شک داری؟فرصت جواب ندادو

گفت:من وجود تو رو با هیچی عوض نمی کنم

با لبخندی که رو صورتم نمایان شد خیالش راحت شد که من مطمئن شدم اون

هنوزم منو دوس داره

گفتم:پس فردا می ریم آزمایشگاه

گفت:موافقمفردا می ریم

و رفتیمنمی دونم چرا اما دلم مث سیر و سرکه می جوشیداگه واقعا عیب از من

بود چی؟سر

خودمو با کار گرم کردم تا دیگه فرصت

فکر کردن به این حرفارو به خودم ندم

طبق قرارمون صبح رفتیم آزمایشگاههم من هم اونهر دو آزمایش دادیمبهمون

گفتن جواب تا یک هفته دیگه حاضره

یه هفته واسمون قد صد سال طول کشیداضطرابو می شد خیلی اسون تو چهره

هردومون دیدبا

این حال به همدیگه اطمینان می دادیم

که جواب ازمایش واسه هیچ کدوممون مهم نیس

بالاخره اون روز رسیدعلی مث همیشه رفت سر کار و من خودم باید جواب ازمایشو

می گرفتمدستام مث بید می لرزیدداخل ازمایشگاه شدم

علی که اومد خسته بوداما کنجکاوازم پرسید جوابو گرفتی؟

که منم زدم زیر گریهفهمید که مشکل از منهاما نمی دونم که تغییر چهره اش از ناراحتی بودیا از خوشحالی

روزها می گذشتن و علی روز به روز نسبت به من سردتر و سردتر می شد

تا اینکه یه روز که دیگه صبرم از این رفتاراش طاق شده بودبهش

گفتم:علیتو چته؟چرا این جوری می کنی؟

اونم عقده شو خالی کرد گفت:من بچه دوست دارم مهنازمگه گناهم چیه؟

من نمی تونم یه عمر بی بچه تو یه خونه سر کنم

 

دهنم خشک شده بودچشام پراشکگفتم اما تو خودت گفتی همه جوره منو

دوس داریگفتی حاضری بخاطرم قید بچه رو بزنیپس چی شد؟

گفت:آره گفتماما اشتباه کردمالان می بینم نمی تونمنمی کشم

نخواستم بحثو ادامه بدمپی یه جای خلوت می گشتم تا یه دل سیر گریه کنمو

اتاقو انتخاب کردم

من و علی دیگه با هم حرفی نزدیم

تا اینکه علی احضاریه اورد برام و گفت می خوام

طلاقت بدمیا زن بگیرمنمی تونم خرج دو نفرو با هم بدم

بنابراین از فردا تو واسه خودتمنم واسه خودم

دلم شکستنمی تونستم باور کنم کسی که یه عمر به حرفای قشنگش دل خوش

کرده بودمحالا به همه چی پا زده

دیگه طاقت نیاوردم لباسامو پوشیدمو ساکمم بستم

برگه جواب ازمایش هنوز توی جیب مانتوام بود

درش اوردم یه نامه نوشتم و گذاشتم روش و هر دو رو کنار گلدون گذاشتم

احضاریه رو برداشتم و از خونه زدم بیرون

توی نامه نوشت بودم: علی جانسلام

امیدوارم پای حرفت واساده باشی و منو طلاق بدیچون اگه این کارو نکنی خودم ازت جدا می شم

 

می دونی که می تونمدادگاه این حقو به من می ده که از مردی که بچه دار نمی شه جدا شموقتی جواب ازمایشارو گرفتم و دیدم که عیب از توئه

باور کن اون قدر برام بی اهمیت بود که حاضر

بودم برگه رو همون جاپاره کنم

اما نمی دونم چرا خواستم یه بار دیگه عشقت به من ثابت بشه

توی دادگاه منتظرتمامضامهناز

لطفا نظر بدهید.

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط ali در تاریخ 1348/10/11 و 1:27 دقیقه ارسال شده است

خوب

این نظر توسط ali در تاریخ 1348/10/11 و 1:15 دقیقه ارسال شده است

واي مهناز توچقدخوبي هميشه خوبي روازمردهاميدونستم حالاباورم شدتويه فرشته اي خداكنه همه زن دخترهااينطوري باشن

این نظر توسط شراب عشق(zeinal) در تاریخ 1348/10/11 و 23:28 دقیقه ارسال شده است

باز سلام ممنونم که باز سر زدین ،داداش این چه حرفیه معرفت رو میشه از کرمتون پیدا کرد خیلی با مرامی راستی من عضو اینجا شدم ولی هر چی میخوام ادامه مطلب رو ببینم هی ازم رمز ونام کاربری رو میخواد ممنونم میشم یه راهنمایی کنید که چطوریهشکلک

این نظر توسط ياسمن در تاریخ 1348/10/11 و 10:35 دقیقه ارسال شده است

سلام ببخشيدخيلي وقت بودنيومده بودم وبت .خيلي مطالبتو دوس دارم ادامه بده.بازم بهم سربزن.باي...شکلکشکلکشکلک

این نظر توسط یه نفر در تاریخ 1348/10/11 و 19:37 دقیقه ارسال شده است

عالی بودشکلکشکلک


کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    آمار سایت
  • کل مطالب : 155
  • کل نظرات : 355
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 40
  • آی پی امروز : 4
  • آی پی دیروز : 9
  • بازدید امروز : 6
  • باردید دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 17
  • بازدید ماه : 12
  • بازدید سال : 131
  • بازدید کلی : 72,874
  • کدهای اختصاصی