loading...
عشق ممنوع...(به روایتی)!!
Mehrdad بازدید : 196 1390/06/08 نظرات (0)

مهندس متبحر ...

 

مهندسی بود که در تعمیر دستگاه های مکانیکی استعداد و تبحر داشت. او پس از۳۰ سال خدمت صادقانه با یاد و خاطری خوش باز نشسته شد. دو سال بعد، از طرف شرکت درباره رفع اشکال به ظاهر لاینحل یکی از دستگاه های چندین میلیون دلاری با اوتماس گرفتند. آنها هر کاری که از دستشان بر می آمد انجام داده بودند و هیچ کسی نتوانسته بود اشکال را رفع کند بنابراین، نومیدانه به او متوسل شده بودند که در رفع بسیاری از این مشکلات موفق بوده است.

 مهندس، این امر را به رغبت می پذیرد. او یک روز تمام به وارسی دستگاه می پردازد و میگوید 50000 دلار می گیرم ودرستش میکنم!!! مدیر شرکت قبول کرد. مهندس با یک تکه گچ علامت ضربدر روی یک قطعه مخصوص دستگاه می کشد ویک لگد به آن قسمت میزند ودستگاه شروع به کار می کند.

مدیر تعجب میکند وتقاضای ارائه گزارش و صورتحساب مواد مصرفی می کند و او بطور مختصر این گزارش را می دهد:

1 دلار به خاطر گچ.

49999 دلار به خاطر اینکه بدونم کجا وکی و باچه قدرتی لگد بزنم!!!!

لطفا نظر بدهید.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    آمار سایت
  • کل مطالب : 155
  • کل نظرات : 355
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 40
  • آی پی امروز : 11
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 94
  • باردید دیروز : 3
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 100
  • بازدید ماه : 182
  • بازدید سال : 301
  • بازدید کلی : 73,044
  • کدهای اختصاصی